آقا جونم:

خوش به حال کسانی که تو میری در خونه شون ونون افطارشون  تو میدی به دستشون.

خوش به حال کسانی که دستهایشان گرمای دست تو را حس می کنند.

خوش به حال کسانی که تو بر سر سفره ی افطارشون میهمانی و

خوش به حال کسانی که بر سر سفره ی تو مهمانند.

آقا جونم:

اسئلک الامان...اسئلک الا مان

دلم به حال دلم می سوزد،چون دلی چو دل تو را شکسته ام...

شنیدم من گناه میکنم تو به جای من خجالت می کشی...

شنیدم تو سرداب غیبت برای من دعا می کنی...

شنیدم به خدا میگی به خاطر مهدی از شیعیانت بگذر...

آقا جونم :

میترسم شب قدر بیام دستم خالی باشه.

میترسم آخرش بگم به مسیر باغ رفتم،اما باختم من

میترسم بکم که مهدی آمد و نشناختم من

میترسم ما ه رمضون تموم بشه ومن روی ماه تورا نبینم

میترسم ماه رمضون تموم بشه و گناه های من بخشیده نشه....میترسم...

آقا جونم:

گناه بین من و یار دوری افکنده 

                                                                به حال خویش ویا هجر یار گریه کنم

کمکم کن ...کمکم کن...