مردی خدمت حضرت رسول (ص)آمد وعرض کرد مرا راهنمایی کن به منافع ترین کارها. حضرت فرمود: اصدق ولا تکذب واذنب من المعاصی ما شئت راستگویی را پیشه کن واز دروغ بپرهیز هرگناهی دیگری میخوای انجام بده، ازاین سخن مرد در شگفت شدوفرمایش آنجناب را پذیرفته و مرخص گردید. با خودگفت پیغمبر مرا از غیر دروغگویی نهی کرده پس اکنون به خانه فلان زن زیبا می روم وبا اوزنا میکنم همینکه بطرف خانه او رفت فکر کرد اگر این عمل را انجام دهد وکسی از او بپرسد ازکجا می آیی نمی توانم دروغ بگوید و بر فرض راست گفتن به کیفر شدید وبدبختی بزرگی مبتلا میشود لذا منصرف شد. باز فکر کرد گناه دیگری انجام دهد همین اندیشه وخیال را نمود در نتیجه از همه گناهان بواسطه ترک دروغ دوری جست.
نوشته شده توسط : عاشق دل سوخته
بازديدهاي امروز:
11 بازديد
بازديدهاي ديروز:
30 بازديد
مجموع بازديدها:
107786
بازديد
پست الكترونيك
پارسي بلاگ
درباره من
<*DayList*>
وبلاگ شخصی محمد علی مقامی
دنیای جوانی
حبل المتین
فقط خدا رو عشقه
چفیه
منیف
دوزخیان زمین
عطاری عطار
عاشقان جوان
وبلاگ گروهی امید زهرا
شاهد
یادداشت های یک روحانی
اس ام اس عاشقانه
خاطرات مخلصات
دچار یعنی عاشق...
یادداشت های یک آقازاده
دخترانه
کوی یار
حس غریب
امام زمان(عج)
کجایند مردان بی ادعا
امتیاز