««« به نام او که دوستش دارم ودر پناه او نفس می کشم »»» خدایا کمکم کن... میخواهم فقط به دیدار جمال یار بیاندیشم،مگر غیر از این است از دوست به جز دوست نباید خواست اما چگونه؟؟؟؟؟؟؟خدایا چگونه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟مگر بدون کمک تو هم می شود.... زمانه هم زمانه غیبت است وطبعا برقراری ارتباط حضوری با مولایم برای من گنهکار امکان پذیر نیست حال تکلیف جوانانی که می خواهند در این محیط فساد و وسوسه انگیز به گونه ای زندگی کنند که مورد رضای خدا و شما باشد چیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چه عاملی می تواند آنان را از لغزش باز دارد در حالی که به ولی زمان خود دسترسی ندارند چی میشه یکی از عاشقان پاکباز خود را در مسیرم قرار دهی تا مرا یاری کند و لحظه لحظه راه را برای من نزدیکتر و آسانتر کند من به بوی عشق آمده ام اما تنهایم..... هر چند میدانم نیاز عاشقان معشوق را بر ناز می دارد تو سر تا پا وفا بودی تو را من بی وفا کردم نمی خواهم در خانه دل خود، وجود اغیار باشد دلم می خواهد حضرت دوست در آن منزل کند چون محبوب واقعی تو هستی. مگرنه اینکه شما خاندان به پیروان خود دستور داده اید در حق میهمان احسان و اکرام کنید اگر چه کافر باشد گر من آلوده دامنم چه عجب همه عالم گواه عصمت اوست پس کمکم کنید سخت محتاجم. التماس دعا.
نوشته شده توسط : عاشق دل سوخته
اللهم عجل لولیک الفرج گاهگاهی به نگاهی دل ما را دریاب جان به لب آمده از درد،خدا را دریاب اگر از دولت وصل تو مرا نیست نصیب گاهگاهـی به نگاهی دل ما را در یاب به امیدی به سر کوی تو روی آوردیم شهریارا!به در خویش گدا را دریاب دل ما را به شب هجر فروغی بفرست شبرو وادی اندوه وبلا را دریاب سنگها می خورم از دست جنون دل خویش من دیوانه انگشت نما را دریاب به وفاداری تو شهره شهرم ای دوست زوفا معتکف کوی وفا را دریاب سال ها رفت که از جام محبت مستم من دردی کش صهبای ولا را دریاب کاروان رفت و من از همسفران دورم دور من از قافله شوق جدا را، دریاب راه باریک و بسی پر خطرو تاریک است سببی سازو درین مهلکه ما را دریاب تا دلم با رغم عشق به منزل فکند شهسوارا!من افتاده زپا را دریاب تا فغان دل غمدیده ما را شنوی نازنینا!سحری باد صبا را دریاب دوش رویای لب نوش تو با من می گفت کای شهید غم من!آب بقا را دریاب سوی(پروانه)نظرکن که دعا گوی توباد گنـــــه آلوده خود را به مـــدارا دریاب (از محمد علی مجاهدی)
نوشته شده توسط : عاشق دل سوخته
محبوبا!یک عمر امروز را به فردا بردم توفیقم ده حال فردا را به امــــروز آوردم "السلام علیک یا صاحب الزمان" خداوندا !به در گاهت شکوه و گله دارم از نفسم که به بدی کشانده مرا. وقتی مولایم،امام زمان(عج) هر دوشنبه و پنج شنبه اعمالم را بررسی می کند؛ چشم های امیدوارش خیس می شوند. معبودا!از این نفس که دل امام زمان (عج)را می شکند، به تنگ آمده ام، مهربانا،توازروح خود در من دمیدی و مرا جانشین خود در زمین قرار دادی اما من با آن روح چه کرده ام؟؟؟؟؟ عزیزا!ترا می خوانم، تا مرا توانی دهیکه بتوانم افسار نفس اماره ام را به دست گیرم و نورانیت روحم را بازیابم؛ آن روز است که می توانم به خودم اجازه می دهم، امام زمان(عج)را پدرم بدانم و آنگاه چه زیبا معنا می گیرد اباصالح گفتنهایم...
نوشته شده توسط : عاشق دل سوخته
به نام او که جمیل است و دوستدار جمال با عرض سلام و ارادت به ساحت مقدس مولا و مقتدایمان حضرت ولی عصر(عج). بعضی وقتها لحظاتی از غفلتکده ی دنیا رها می شوم و با روح ارزنی خدا در ملکوتش به پرواز در می آیم وبه گذشته ها وبه عمرم که سپری کرده ام و به اعمالی که انجام داده ام و نیات و اهدافی که داشته ام،می اندیشم. در سر گردانی مطلق،حیران می مانم. با خود می گویم ،شیعه ام می نامند،بنده ام می خوانند،انسانم می شناسند ومن خود را در بلند ترین رتبه می بینم،به خاطر پوسته ای که برای خود ساخته ام،با تکبر بر روی زمین گام بر می دارم و حاضر نیستم لحظه ای یا آنی،مرید و خواستار مراد باشم. خدایا چقدر پوست کلفت شده ام!!! همیشه در سایه حجت پنهان الهی زیسته ام واز انوار رحمتش بهره مند شده ام،ولی کو آن معرفت که مریدم سازد،کو آن شناخت که دلم را به لرزه در آورد،کو آن بندگی که در وقت خوشی با تمام نیستی،سر به سجده آورد و کو آن شیعگی و شیفتگی که در فراق مولایش،کالبد بدن از روح خالی کند،کو آن خلوص،تضرع و عاشقی تا دامن وصلش گیرد و کو... مولایم!می خوانمت اما وقتی به خود رجوع می کنم از این سخن شرمم می آید.به خود نهیب می زنم از وظایف یک عبد کدام را به جا آورده ای؟کدام خواسته فریبنده را برای رسیدن به اکمل زیبایی ها پس زده ای؟ مولایم خسته ام...اما می دانم شما از من خسته تری؟ اما... گل نرگس،دستم به جایی بند نیست،چیزی ندارم که به محضرت عرضه دارم،به جز عشقی که به شما و اهل بیتم دارم. هر چه کنی وهر چه رسانی از فضل شماست؛ آقایم نگاهت را از من دریغ ندار ،تنهایم نذار،کمکم کن. مولایم کمکم کن، دلم گرفته،به قول امروزی ها هنگ کردم. فقط به دیدار جمال یار می اندیشم،از دوست به جز دوست نمی باید خواست. دوستان التماس دعا دارم. یا علی.
نوشته شده توسط : عاشق دل سوخته
الهی اگر یکبار گویی بنده ی من از عرش بگذرد خنده ی من یا بقیه الله... خورشید جمعه ای دیگر دارد به غروب ماتم می نشیند.جمعه ای دیگر از ماه پر خیر و برکت رمضان به پایان رسیده است و داغ هجران و دوری تو بر دل سیاه ما می ماند. یا بقیه الله... چشمان اشکبار گنه کارم را ببین که در راه آمدنت سفیدشد وتو باز هم نیامدی یا بقیه الله... شاید... شاید خدا نیامدنت رافرصتی دوباره برای من قرار داده است،تا وقتی تو می آیی از هر گناهی منزه باشم و از بنده گان توبه کننده و خالص در گاه پروردگارم باشم. یا بقیه الله... هر جمعه در انتظار تو به آسمان نگاه می کنم تا شاید صدای ان المهدی تو از کنار کعبه به گوش برسد. یا بقیه الله... بیا...بیا...تا کی در تمنای وصالت بر بلند ترین قله های انتظار بنشینم.آخر دگر جاده های امید خالی از عشق و بوی توست. یا بقیه الله... جان بی بی دو عالم،هق هق غروب جمعه ی ما را در دفتـرعشقبازی عشاقت و منتظرانت ثبت کن. یا بقیه الله... رفقا التماس دعا تقدیم به همه عزیزان
نوشته شده توسط : عاشق دل سوخته
بازديدهاي امروز:
24 بازديد
بازديدهاي ديروز:
12 بازديد
مجموع بازديدها:
107733
بازديد
پست الكترونيك
پارسي بلاگ
درباره من
<*DayList*>
وبلاگ شخصی محمد علی مقامی
دنیای جوانی
حبل المتین
فقط خدا رو عشقه
چفیه
منیف
دوزخیان زمین
عطاری عطار
عاشقان جوان
وبلاگ گروهی امید زهرا
شاهد
یادداشت های یک روحانی
اس ام اس عاشقانه
خاطرات مخلصات
دچار یعنی عاشق...
یادداشت های یک آقازاده
دخترانه
کوی یار
حس غریب
امام زمان(عج)
کجایند مردان بی ادعا
امتیاز